کد مطلب:369928 پنج شنبه 19 اسفند 1395 آمار بازدید:6914

7- اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْفِنِی مَا یَشْغَلُنِی الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیَّامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ
 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

امام سجاد علیه السلام دعای ((مكارم الاخلاق را با صلوات بر پیمبر اسلام و اهل بیت گرامیش آغاز نمود سپس درخواستهای خود را درباره ایمان ، یقین ، نیت ، و عمل ، به پیشگاه الهی عرضه داشت ، دوباره ذكر صلوات را تجدید نموده و از پی آن دعاهایی را به عرض رسانده است كه به خواست خداوند سه جمله بعد از صلوات موضوع بحث این سخنرانی است . در جمله اول عرض می كند:

و اكفنی ما یشغلنی الاهتمام به

بارالها! كفایت كن مرا در چیزی كه اگر خود به انجام آن همت گمارم وقتم را اشغال می كند و از كارهای اساسیم باز می دارد.

الكفایه قیام شخص مقام آخر فی قضاء حوایجه : كلمه ((كفایه )) در لغت عرب عبارت از این است كه شخصی در مقام دگری به منظور قضاء حوایج او قیام كند. پس امام سجاد (ع) از خداوند، این عنایت را تقاضا می كند كه پروردگارا! آن كاری را كه علی القاعده من باید انجام دهم و وقتم را می گیرد تو لطف كن و موجباتی فراهم نما كه بدون صرف وقتم آن قضیه حل شود و آن حاجت برآورده گردد. این جمله از دعای امام (ع) ناظر به كارهایی است كه هدف از آنها فقط انجام عمل است و شخص معین در تصدی آنها مورد نظر نیست . مثلا جوانی شایسته و لایق برای ادامه تحصیل و نیل به مدارج عالی علمی از زاهدان به تهران آمده و با جدیت مشغول درس است . مادرش در زاهدان بیمار می شود و اگر به وی نرسند خیلی زود حیاتش پایان می یابد. طبیب بر بالینش می آورند، او نسخه می دهد ولی داروی آن را فقط در بیمارستان معینی در تهران می توان تهیه نمود. نسخه را مسافری كه با هواپیما عازم تهران است با خود می آورد كه به فرزند آن مادر بیمار برساند و آن دارو را زود تهیه كند و به زاهدان ببرد. دارو تهیه می شود ولی این محصل محترم در این فكر است كه اگر بخواهد خودش دارو را به زاهدان ببرد حداقل یك هفته عمرش در این شهر مصروف می گردد و به دید و بازدید باید سرگرم شود و در نتیجه ، از درس و حضور در كلاس درس باز می ماند. چون آن محصل ، مردی الهی است و علاقه مند به شئون معنوی همانطور كه در خیابان راه می رود متوجه ذات اقدس باری تعالی می گردد و به یاد دعای امام سجاد (ع) می افتد و عین دعا را به زبان می آورد یا آنكه به فارسی به خدا عرض می كند:

واكفی ما یشغلنی الاهتمام به

بارالها! تو امر مرا كفایت كن و كاری كن كه من به این قضیه اشتغال نیابم و وقتم به هدر نرود و دگری دارو را به زاهدان برساند. طولی نمی كشد كه در خیابان با یك مرد محترمی از اهل زاهدان كه در همسایگی آنان سكونت دارد برخورد می كند. آن همسایه محصل را به گرمی تلقی می نماید و پس از سلام و احوالپرسی ، محصل به او می گوید: مادرم بیمار شده ، نسخه او را به وسیله مسافر هواپیما به تهران فرستاده اند، من دوا را تهیه نموده ام ، نمی دانم چه كنم كه هر چه زودتر این دوا به مادرم برسد. آن مرد محترم زاهدانی می گوید: دو ساعت بعد، من با طیاره عازم زاهدانم .

دارو را با كمال علاقمندی به مادرت می رسانم و شما از این نظر، تشویش خاطر نداشته باشید. دارو را به او می دهد، خداحافظی می كند. آن مرد هم در موعد مقرر با طیاره به زاهدان می رود و دارو، بموقع ، به دست مادرش می رسد و موجبات درمان او فراهم می گردد. این است معنای دعای امام سجاد (ع) كه به پیشگاه الهی عرض می كند: بارالها! تو كفایت كن مرا از آن چیزهایی كه اگر خودم بخواهم به آنها اشتغال پیدا كنم و آنها را انجام دهم وقت مرا می گیرد و از كار اساسیم باز می دارد.

چه بسیارند افرادی كه لایق و شایسته اعمال بزرگ اند اما در طول زندگی قسمت مهمی از عمر گرانقدرشان در كارهایی مصروف می گردد كه دگری هم می تواند به نیابتشان آن كارها را انجام دهد و اینان وقت خود را در اعمالی مهم صرف نمایند. اگر این گروه دارای ایمان واقعی به خدا باشند می توانند به پیروی از امام سجاد (ع) دعا كنند و صمیمانه از خدا بخواهند كه مسبب الاسباب ، وسیله انجام آن امر را فراهم آورد بدون اینكه عمر گرانقدرشان در آن راه به كار برده شود. اگر دعای اینان واجد شرایط استجابت باشد و مقبول درگاه باری تعالی واقع شود و مستجاب گردد قسمت مهمی از سرمایه عمرشان صرفه جویی خواهد شد و می توانند آن را در راهی به كار برند كه موجب تعالی روح و تكامل معنوی آنان گردد و به مدارج عالی تری دست یابند.

امام سجاد (ع) در جمله دوم دعا كه قسمتی از موضوع بحث امروز است معیاری را برای آن قبیل اعمالی كه آدمی مسول آنهاست و باید خودش انجام دهد بیان نموده و آن را به صورت دعا از پیشگاه الهی درخواست می كند.

و استعملنی بما تسالنی غدا عنه

بارالها! مرا عامل كارهایی قرار ده كه فردای قیامت درباره آنها از من سؤ ال خواهی نمود. تمام احكام كه اسلام در شئون مختلف زندگی برای مردم مقرر فرموده و باید عملا آنها را رعایت نمایند مشمول این این معیار است . حضرت علی بن الحسین علیهما السلام در حدیث مفصلی به عنوان بیان حقوق ، حق خدا، حق اعضای بدن ، حق والدین ، حق فرزند، حق معلم ، و دیگر حقوق را در موارد مختلف توضیح داده و مسئولیت مردم را درباره آنها بیان فرموده است . در اینجا به طور نمونه یكی از آن حقوق ، كه مسئله تربیت فرزند است ، به عرض شنوندگان محترم می رسد:

و اما حق ولدك فان تعلم انه منك و مضاف الیك فی عاجل الدنیا بخیره و شره و انك مسوول عما ولیته به من حسن الادب والدلاله علی ربه عزوجل والمعونه له علی طاعته ، فاعمل فی امره عمل من یعلم انه مثاب علی الاحسان الیه ، معاقب علی الاساءه علیه (140)

حق فرزندت به تو این است كه بدانی او، در خیر و شر دنیا، از تو و وابسته به توست ، و تو در ولایتی كه بر وی داری مسئول ادب و تربیت او هستی ، مسئول هدایتش به خداوندی ، و مسئولی كه او را در طاعت باری تعالی كمك نمایی . باید عملت درباره فرزندت به گونه ای باشد كه بدانی در نیكی نسبت به او ماءجوری و در بدی نسبت به وی معاقب .

تربیت صحیح فرزند از جمله امور مهمی است كه خداوند در قیامت از آن سؤ ال می كند. پدر و مادر وظیفه شناس باید به این امر توجه كامل مبذول دارند و قسمتی از عمر شریف خود را در راه آن صرف نمایند. و فرزندی شایسته بار آورند. از چیزهایی كه در قیامت مورد سؤ ال واقع می شود عمر و مال است و در این باره روایات زیادی از اولیای اسلام رسیده و در اینجا یك روایت ذكر می شود.

قال ابو عبد الله علیه السلام : كان فیما وعظ به لقمان ابنه : واعلم انك ستسال غدا اذا وقفت بین یدی الله عزوجل عن اربع : شبابك فیما ابلیته ، و عمرك فیما افنیته ، و مالك مما اكتسبته و فیما انفقته (141)

امام صادق (ع) فرمود: از جمله مواعظ لقمان به فرزندش این است كه : در قیامت ، وقتی در موقف حساب قرار گرفتی چهار چیز را از تو می پرسند: جوانیت را چگونه از میان بردی ؟ عمرت را در چه راه فانی نمودی ؟ مالت را از كجا به دست آوردی ؟ و آن را در چه راه صرف كردی ؟

جوانی نعمتی است بسیار بزرگ و گرانقدر و درباره آن روایات متعددی آمده و دانشمندان جهان درباره ارزش آن بسیار سخن گفته اند.

عن علی علیه السلام قال : شیئان لایعرف فضلهما الا من فقد هما: الشباب و العافیه (142)

دو چیز است كه آدمی قدر آن را نمی داند مگر آنكه آن دو نعمت را از دست داده باشد: یكی نعمت جوانی است و آن دیگر نعمت سلامت و عافیت .

چنین گفت روزی به پیری جوانی 

كه چونست با پیریت زندگانی

بگفتنش در این نامه هر چیز مبهم 

كه معینش جز وقت پیری ندانی

تو به كز توانایی خویش گویی 

چه می پرسی از دوره ناتوانی

جوانی نگهداركاین مرغ زیبا 

نماند در این خانه استخوانی

متاعی كه من رایگان دادم از كف 

تو گر می توانی مده رایگانی

هرآن سرگرانی كه من كردم اول 

جهان بیشتر كرد از آن سرگردانی

چه سرمایه ام رفت بی مایه ماندم 

كه بازیست بی مایه بازارگانی

از آن برد گنج مرا دزد گیتی 

كه در خواب بودم گه پاسبانی

عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال : یا اباذر! اغتنم خمسا قبل خمس ، شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك و غناك قبل فقرك و فراغك قبل شغلك و حیاتك قبل موتك (143)

از رسول اكرم است كه به ابی ذر غفاری فرموده : پنج چیز را پیش از پنج چیز، غنیمت بشمار، جوانیت را قبل از پیری ، سلامتت را قبل از بیماری ، تمكنت را قبل از تهیدستی ، فراغتت را قبل از گرفتاری ، و زندگانیت را قبل از مرگ .

خلاصه اینكه جوانی ، دوران قوت و قدرت است ، جوانی ایام نیرومندی و توانایی است ، خداوند در قیامت از مردم سؤ ال می كند كه جوانی خود را چگونه صرف كرده و در چه راه به این نعمت بزرگ پایان بخشیده اند. یكی از وظایف جوانان مسلمان در ایام شباب و توانایی ، فراگرفتن وظایف دینی و شناخت حلال و حرام است . اینان باید در ایام نیرومندی مسائل دین را بیاموزند و در تمام ایام عمر، دانسته های خود را به كار بندند و رعایت وظایف خویشتن را بنمایند. حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام می فرمود:

لو وجدت شابا من شبان الشیعه لا یتقفه لضربته عشرین سوطا(144)

حضرت رضا (ع) می فرماید: اگر جوان شیعه را بیابم كه در دین تفقه نمی كند و موازین دینی را فرا نمی گیرد او را كیفر خواهم داد و به یاد گرفتن ، وادارش می نمایم تا اینكه موازین دینی را كه برنامه زندگی اوست بیاموزد.

كسانی كه در جوانی احكام خدا را می آموزد و آنها را عملا به كار می بندند در میانسالی و پیری نیز تا حدودی طبق آنها عمل می كنند و در نتیجه با گناهان كمتری از دنیا می روند و در عرصه قیامت مسئولیت خفیف تری دارند. آنان كه جوانی را در غفلت و گناه می گذرانند و كمترین توجهی به فراگرفتن احكام الهی ندارند موقعی كه آتش جوانی در وجودشان فروكش می كند و ایام غرور شباب سپری می گردد، و به میانسالی و پیری می رسند گناهانشان رنگ متناسب با آن زمان می گیرد، مهمترین آن گناهان در مواقع میانسالی و پیری ، گناهان زبان است : غیبت می كنند، تهمت می زنند، دروغ می گویند، عرض و آبروی مردم را می برند، با استهزا افراد را به مسخره می گیرند، و خلاصه آنكه ایام زندگانی آنان با این قبیل گناهان می گذرد و اگر بعضی از آنان از این قبیل گناهان خودداری كنند چون احكام الهی را نمی دانند ممكن است قسمت اعظم عمرشان با لغوگویی و سخنان بیهوده طی شود و همان بیهوده گویی در قیامت برای آنان بلای بزرگ باشد. یكی از آفات بزرگ زبان كه حتما باید از آن اجتناب نمود سخن گفتن در مورد چیزهایی است كه نه خیر دنیا در بر دارد و نه خیر آخرت و به نظر می رسد كه این قبیل سخنان چون غیبت و تهمت و دروغ و افترا نیست مانعی ندارد، اما اخبار و روایات بسیاری از طرق عامه و خاصه رسیده است كه رسول گرامی و ائمه معصومین علیهم السلام پیروان خود را از این قبیل سخنان برحذر داشته و آنان را جدا منع نموده اند و در اینجا به بعضی از آن روایات اشاره می شود. رسول اكرم به ابوذر غفاری فرموده است :

لاتنطق فیما لایعنیك و اخزن لسانك كما تخزن ورقك (145)

در چیزی كه احتیاج نداری و مبتلا به تو نیست سخن مگو و زبانت را در خزانه دهان نگاهداری كن همانطوری كه نقره گرانقدر خود را در صندوق ، محفوظ می داری .

عن محمد بن كعب قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله : ان اول من یدخل من هذا الباب رجل من اهل الجنه ، فدخل رجل اسمه عبدالله بن سلام . فقام الیه ناس من اصحاب رسول الله ، فاخبروه بذلك و قالوا اخبرنا باوثق عملك فی نفسك ترجوبه . فقال : انی لضعیف و ان اوثق ما ارجوبه الله سلامه الصدر و ترك ما لایعنینی (146 )

محمد بن كعب می گوید: رسول اكرم فرمود، اول كسی كه داخل می شود از این در، مردی از اهل بهشت است . در این میان مردی وارد شد كه اسم او عبدالله بن سلام بود. بعضی از اصحاب رسول اكرم گردش جمع شدند و خبر دادند كه پیمبر در غیاب تو چنین فرموده است . به ما بگو محكمترین عملی كه در نفس توست و مورد امید توست چیست ؟ پاسخ داد من بنده ناتوان و ضعیفی هستم و عملی كه نزد من خیلی ارزنده و محكم است این است كه دل من به كسی بدبین نیست و بعلاوه ، آن را كه مورد احتیاج من نبوده ترك گفته ام .

قال ابوذر رضی الله عنه قال لی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : الا اعلمك بعمل خفیف علی البدن ثقیل فی المیزان . قلت بلی یا رسول الله . قال : هو الصمت و حسن الخلق و ترك مالا یعنیك (147)

رسول اكرم صلی الله علیه و آله به ابوذر غفاری فرمود: آیا نمی خواهی ترا عملی تعلیم كنم و آگاه سازم كه بر بدنت خفیف است و ثقل و سنگینی ندارد اما در میزان عملت در قیامت بسیار وزین و سنگین است ؟ ابوذر گفت : بلی یا رسول الله ، بفرمایید.

گفت : آن عملی كه در قیامت وزین و سنگین است یكی صمت و سكوت است و یكی حسن خلق است و دیگر آنكه سخن گفتن را در چیزی كه مورد ابتلا و احتیاج تو نیست ترك كنی .

موعظه لقمان به فرزندش كه در حدیث امام صادق (ع) مذكور افتاد حاوی چهار مطلب است كه در قیامت ، مورد سؤ ال قرار می گیرد: اول آنكه جوانیت را چگونه نابود ساختی ، دوم آنكه عمرت را در چه راه فانی نمودی . شخصی كه سخن می گوید عمر خود را مصرف می كند و این سرمایه گرانقدر را به جریان می اندازد. اگر سخنش صحیح و مرضی خداوند باشد یا نفع دنیوی عایدش می گردد یا نفع اخروی .

اگر سخنان لغو و بیهوده باشد، عمرش مصروف می گردد و از سرمایه عمرش كاسته می شود اما به هیچوجه نفعی نمی برد و در قیامت ، مورد سؤ ال قرار می گیرد كه چرا سخنانی این چنین گفتی و سرمایه عمر را بیهوده بر باد دادی . نكته قابل ملاحظه این است كه سخنان لغو و بیهوده نه تنها عمر گوینده را تضییع می كند، بلكه عمر شنونده نیز به هدر می رود و او هم ضرر می كند. بدبختانه در بعضی از مواقع سخنان غیرضروری یا سؤ الات بی فایده منجر به گناه می شود و گوینده و شنونده اغلب در معرض آلودگی قرار می گیرند و استحقاق كیفر می یابند؛ مثلا در ماه مبارك رمضان كسی از دیگری می پرسد: روزه داری یا نه ؟ این از سوالاتی بسیار بی فایده و لغو است ، ولی زیانبار. اگر شخص مورد سؤ ال ، به علت بیماری روزه ندارد و نمی خواهد بیماری خود را بزبان بیاورد و به كسی بگوید، یا باید در پاسخ سائل ، دروغ بگوید و جواب دهد: روزه دارم . اگر بگوید بیمارم و روزه ندارم آن سائل می پرسد: چه بیماری باعث شده است كه روزه را افطار كرده ای ؟ آن مرد نمی خواهد بیماری خود را بگوید، شاید تند شود و بگوید: به تو مربوط نیست . این جمله ، او را تحقیر می كند و سؤ ال كننده را شرمنده می سازد. و اگر روزه دارد و نمی خواهد ریاكاری و خودنمایی كند،اگر بگوید روزه دارم جنبه ریا پیدا می كند، اگر به او پاسخ ندهد و اعتنا نكند او را تحقیر نموده است ، و در هر حال ، سخنان بیهوده مشكلاتی به بار می آورد و گاهی مستلزم گناه می گردد و بفرموده امام صادق (ع) تمام این حرفها كه مصرف كننده عمر است در قیامت ، مورد سؤ ال واقع می شود و از او می پرسند: چرا عمرت را در مجاری باطل و سخنان لغو مصرف نموده ای .

سومین سوالی كه در قیامت می شود و در حدیث امام صادق (ع) آمده راجع به مال است . از او می پرسند: مالی را كه به دست آوردی از چه مجرا بوده و آن را از چه طریق كسب كرده ای ؟

چهارم می پرسند: مال به دست آورده را چگونه صرف نموده و با آن چه عملی انجام داده ای ؟ این دو مطلب هم ، به نوبه خود، بسیار مهم است و افراد متدین باید كاملا درباره آن دقیق باشند. فردی كه برای اداره زندگی و حفظ آبروی خود و تاءمین مصارف زن و فرزند دنبال تهیه مال می رود عملش مقدس است و اسلام به آن اهمیت داده و حتی در بعضی از روایات آمده كه : انسانی كه برای زن و فرزندش زحمت می كشد همانند مجاهدی است كه در راه خدا شمشیر می زند، اما اگر فردی لاابالی و گناهكار از پی تحصیل مال می رود و باك ندارد كه مال حلال باشد، حرام باشد، برای خودنمایی برود یا برای سوزاندن دل مردم ، این انسانی كه در امر مال ، بی باك است رسول اكرم درباره او به ابوذر غفاری فرموده است :

یا اباذر! من لم یبال من این اكتسب المال لم یبال الله عزوجل من الن ادخله النار(148)

ای اباذر! كسی كه باك ندارد كه از چه راه كسب مال كند و مقید به حلال و حرام آن نیست ، خدا هم باك ندارد كه او را از چه دری وارد جهنم نماید.

صرف مال نیز مانند كسب مال ، در قیامت ، از مواد مورد پرسش خداوند است . مال به دست می آورد اما گاهی آن را در راه قمار صرف می كند، در راه مشروب خرج می نماید، گاه گاهی به صورت میهمانی صرف تبذیر نعمتهای خدا می كند، اسراف می نماید، در محیطی كه افراد گرسنه بسیار است این مقدار غذای زاید را در زباله و خاكروبه ها می ریزد و این عمل موجب تحریك دشمنی و عداوت می شود و بر اثر دشمنی ، ماده فساد اجتماعی تحقق می یابد و گاهی حوادثی مرگبار دامنگیر جامعه می گردد. در قرآن شریف آمده است :

و لا تطیعوا امر المسرفین . الذین یفسدون فی الارض ولا یصلحون (149)

خداوند، مسلمانان را از پیروی اسرافگران برحذر داشته و فرموده است از اینان اطاعت ننماید كه این گروه افسادگرند، جامعه را به هم می ریزند و در راه اصلاح مردم قدمی بر نمی دارند.

جمله دوم این قسمت از دعای ((مكارم الاخلاق )) پس از ذكر صلوات ، از خدا می خواهد كه مرا به كارهایی وادار نما كه فردای قیامت از من سؤ ال خواهی نمود و نمونه هایی از آن قبیل كارها مذكور افتاد.

حضرت زین العابدین (ع) در جمله سوم دعا، كه آخرین قسمت بحث امروز است ، به پیشگاه الهی عرض مس كند:

و استفرغ ایامی فیما خلقتنی له

بارالها! توان و نیروی مرا در طول ایام زندگی به راهی قرار ده كه مرا برای آن آفریده ای .

در قرآن شریف آمده است :

ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون

خداوند می فرماید: من جن و انس را نیافریده ام مگر برای عبادت . اگر كلمه عبادت به معنای وسیعی كه در آیات و اخبار آمده روشن گردد هدف خداوند از خلقت انسان بخوبی واضح می شود. عبادت ، در قرآن شریف ، گاهی به معنای پرستش آمده است و گاه به معنای اطاعت . یك جا از قول ابراهیم خلیل می فرماید:

اتعبدون ماتنحتون (150)

آیا بتهایی را كه خود تراشیده اید پرستش می نمایید؟

در جایی دیگر به معنای اطاعت آمده است :

الم اعهد الیكم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لكم عدو مبین (151)

ای اولاد آدم ! آیا با شما پیمان نبستم كه شیطان را اطاعت نكنید زیرا او دشمن آشكار شماست ؟

در روایات اولیای گرامی اسلام نیز در بعضی از مواقع عبادت به معنای پرسش آمده است مانند اخباری كه درباره بت پرستی رسیده یا درباره ریاكاری افراد. در این مقام ، اهل بیت رسول اكرم هدفشان پرستشهای نابجاست . اما درباره عبادت بت ، اخبار بسیار است ، حتی علاوه بر اینكه خود عبادت می كردند فرزندان را در مقابل بت قربانی می نمودند. و اما درباره ریا هم اخبار بسیار دارد، كسی كه نماز می خواند و تنها توجهش جلب قلوب مردم و بهره مندی از مقاصد مادی است او خدا را نمی پرستد، مردم را می پرستد یا منافع مادی خود را؛ اما درباره اینكه عبادت به معنای ((اطاعت )) به كار برده شده ، آن هم در روایت بسیار است .

عن علی علیه السلام قال : سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول : من اطاع مخلوقا فی غیر طاعه الله جل و عز فقد كفر و اتخذ الها من دون الله (152 )

علی (ع) می فرمود، من از پیغمبر گرامی شنیده ام كه می فرمود: هركس مخلوقی را در غیر طاعت الهی اطاعت كند بدون ترید كافر شده و اله یا معبودی غیر خدا را برای خود برگزیده است .

در حدیث دیگر:

عن ابیعبد الله علیه السلام قال : من اطاع رجلا فی معصیه فقد عبده (153)

اگر انسانی مردی را در انجام یكی از گناهان اطاعت كند بی تردید آن مرد، معبود واقع شده و اطاعت كننده او را بندگی نموده است .

خداوند در قرآن شریف درباره بعضی از كسانی كه علی الظاهر ایمان می آورند آیه ای آورده كه این است :

و ما یومن اكثرهم بالله الا وهم مشركون (154)

بیشتر این مردم ، بظاهر ایمان نمی آورند الا اینكه در واقع مشرك اند.

در ذیل این آیه ، امام صادق (ع) در دو حدیث دو بیان دارد: بیان اول این است كه می فرماید:

یطیع الشیطان من حیث لایعلم فیشرك به (155)

شیطان را به طور ناآگاه اطاعت می كند و بر اثر این اطاعت ، به خدا شرك می آورد.

در حدیث دیگر باز در بیان این آیه می فرماید:

شرك طاعه و لیس شرك عباده (156)

شركی كه در این آیه آمده است شرك طاعت است نه شرك عبادت .

از آنچه مذكور افتاد روشن شد كه كلمه عبادت ، به موجب آیات و اخبار، گاهی به معنای پرستش است و زمانی به معنای اطاعت . وقتی خدا در قرآن می فرماید:

ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون (157)

من جن و انس را نیافریده ام مگر برای عبادت ، یعنی برای اینكه خدا را بپرستید و بی قید و شرط، از او اطاعت نمایند و بس . پس عبادت حاوی این دو معنی شد و در آیه دیگر می فرماید:

ان اعبدونی هذا صراط مستقیم (158)

مرا عبادت كنید كه عبادت من صراط مستقیم و راه صلاح و فلاح و رستگاری است .

پس ما می توانیم بگوییم كه خداوند انسان را نیافریده و جنیان را خلق نكرده ، مگر برای پیمودن صراط مستقیم ، خواه صراط مستقیم از نظر عبادت خدا باشد و خواه از نظر اطاعت باری تعالی .

پیمودن صراط مستقیم ، مایه تعالی و تكامل است ، وسیله آشكار شدن كمالات معنوی و استعدادهای درونی است ، پیمودن صراط مستقیم ، آدمی را به اعلی علیین می برد:

طیران مرغ دیدی توز پایبند شهوت 

بدرآی تا ببینی طیران آدمیت

رسد آدمی به جایی كه بجز خدا نبیند 

بنگر كه تا چه حد است مكان آدمیت

قرآن می فرماید:

لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم (159)

و ما انسان را در بهترین سازمان آفریده ایم .

و اگر این سازمان قابل و لایق ، در راه مستقیم به كار افتد حتما به عالی ترین مقام ، به اعلی علین می رسد، اما اگر از صراط مستقیم ، منحرف گردد و به كجروی گرایش یابد، زبان از صراط مستقیم خارج شود، قلم و قدم بیرون رود، آدمی از نظر گفتار و رفتار منحرف گردد، و خلاصه ، صحبت از عبادت غیر خدا و اطاعت غیر باری تعالی به میان بیاید در نتیجه ، مصداق آن جمله بعد از آیه می شود:

ثم رددناه اسفل سافلین (160)

به پست ترین وضعیت و بدترین جریان ، سقوط كند و راه نابودی و تباهی را در پیش می گیرد.

پس امام سجاد (ع) كه در جمله سوم بحث امروز عرض می كند:

و استفرغ ایامی فیما خلقتنی له معنای كلامش این است :

بارالها! در تمام ایام عمر توان مرا در صراط مستقیم خودت به كار بر، یعنی در عبادتت ، زیرا عبادت خدا و اطاعت از او صراط مستقیم الهی است و صراط مستقیم خدا راهی است كه اگر انسانی آن را درست بپیماید به تمام كمالات انسانی نایل می شود و هدفی كه خدا در خلقت انسان داشته در وجود آن انسان تحقق می یابد. هدف خداوند در آفرینش انسان ، تعالی و تكامل این موجود، در ظلل اطاعت بی قید و شرط از ذات اقدس الهی است .

آدمی دارای دو بعد است : یكی بعد حیوانی و آن دیگری ، بعد انسانی و ملكوتی . اما در بعد حیوانی دارای شهوت و غضب و حب ذات است و حب اولاد و حب مقام و انتقامجویی و نظایر آن كه مربوط به غرایز حیوانی می باشد و باید با اندازه گیری صحیح به طوری كه متناسب با شاءن انسان باشد اقناع گردد. اما در بعد انسانی دارای عقل و وجدان اخلاقی و آزادی عمل و نطق و تعالی نامحدود و تمایل به كمال بی اندازه است . این بعد كه شاءن انسانی باید وسیله اطاعت از باری تعالی ، بندگی خداوند، كسب علم برای به حق و حقیقت و نیل به مقام هدایت و دیگر امور انسانی مصروف گردد. اگر انسانی هدف حیوانی خود را با اندازه گیری ارضا نمود و اهداف انسانی را هم طبق اوامر الهی اجرا كرد، این شخص به مقام انسانیت یعنی به مقام هدف خلقت رسیده ، ولی اگر از مرز حیوانیت قدمی فراتر ننهاده و تمام توجه او در زندگی به شهوات بهیمی بود و هدف الهی را از خلقت انسان در خود نادیده گرفت ، قدم به قدم به سوی سقوط و تباهی پیش می رود و راه شقاوت و بدبختی را می پیماید و سرانجام از دار دنیا می رود و به عذاب ابدی و كیفر سرمدی دچار خواهد شد.